در سال جاري، هفتادوپنج نفر از جمله يازده زن و اغلب در اثر شليک گلوله کشته شده اند. از اکتبر ٢٠٠٠، ١٣٥٠ نفر به قتل رسيده اند. همه اين افراد، مثل من به اقليت فلسطيني اسرائيل تعلق داشتند. همه اين افراد قرباني جنايتکاران مسلح از ميان خودمان شده اند و نه دستگاه پليسي و نظامي اسرائيل. اوضاع مکان هاي عربي به خاطر تيراندازي ها، جنگ ميان دارودسته ها و قتل ها، غيرقابل تحمل شده است. در حالي که در گذشته، بيشتر محله هاي عربي به خاطر محيط آسوده و صلح و صفاي مدني شان مشهور بودند. چگونه به وضعيت کنوني رسيده ايم ؟
ما از هر پژوهشگر، دانشگاهي يا هر کارآفريني که در زمينه نويني به عنوان عرب فلسطيني در اسرائيل نيرو بگذارد، تجليل مي کنيم. اما، به رغم شرکت در انتخابات مجلس و انتخابات محلي و جذب در بازار کار، هنوز نه فقط نتوانسته ايم به برابري واقعي بين عرب و يهودي دست يابيم، بلکه با آن فاصله بسيار داريم. نيمي از کودکاني که در اسرائيل در زير خط فقر زندگي مي کنند، عرب هستند (در حالي که جمعيت عرب ها بيست درصد کل جمعيت است) و دولت آموزش کودکان يهودي قشرهاي بي بضاعت را با نسبتي معادل ٧٧درصد بيشتر نسبت به کودکان عرب تضمين مي کند. در طول پنجاه سال، دولت بيش از ٧٠٠ شهرک يهودي نشين در آن سوي مرز موسوم به «خط سبز» ايجاد کرده است، ولي کوچکترين برنامه ساخت و ساز مسکن براي حل بحران خفقان آور مسکن در مکان هاي عرب در اسرائيل انجام نداده است.
نه حتي يک دانشگاه جديد...
در اين اوضاع و شرايط، قانونگذار يهودي تلاش مي کند از اين که شهروندان عرب ساختماني را در خارج از محدوده ي گتوها خريداري يا اجاره کند، جلوگيري کند. جوانان عرب در موسسات آموزش عالي تحصيل مي کنند ولي از زمان ايجاد دولت اسرائيل، حتي يک دانشگاه در مکان هاي عرب نشين تاسيس نشده است. در مورد بيمارستان ها، مدرسه ها، و مراکز اجتماعي، زيرساختارها، ناحيه هاي صنعتي و غيره نيز وضع به همين منوال است. در همه زمينه ها، شهروندان عرب در صف آخر اولويت هاي حکومت هاي مختلف اسرائيل بوده و هستند. در مورد مهم ترين بخش، يعني امنيت نيز وضع چنين بوده است.
زيرا در اين کشور، هنگامي که قرباني جنايتي يک عرب باشد، واقعا اهميتي ندارد. بدين ترتيب که برپايه ي آمارهاي «جمعيت نعم» (انجمن زنان عرب منطقه مرکزي)، ميزان رسيدگي به پرونده هاي زن کُشي که مردان عرب مرتکب مي شوند، معادل يک چهارم موارد مشابهي ست که مردان يهودي مرتکب مي شوند. با اين همه، زنان عرب پنجاه در صد قربانيان زن ستيزي را در اسرائيل تشکيل مي دهند. ما نيمي از قربانيان هستيم، در حالي که فقط يک پنجم شهروندان مي باشيم، زيرا قاتلان زنان عرب از مجازات مصون مي مانند. از سوي ديگر، بيش از ٧٠درصد قتل ها (که زن و مرد، هر دو را دربر مي گيرد) در جامعه عرب هرگز به تعقيب قضائي نيانجاميده و تحقيقات به نتيجه نمي رسند. آمار پليس تائيد مي کند که ميزان جنايت ها در جامعه يهودي که به محاکمه قضائي ختم مي شوند، دوبرابر جامعه عرب است. اين امر نشان مي دهد هنگامي که قربانيان عرب هستند، پليس به انجام بررسي در مورد جنايتکاران، دارو دسته هاي قاچاق مواد مخدره، قاچاقچيان اسلحه و کلاهبرداري ها، اصراري ندارد. به استثناي مواردي که تبهکاران به يک شهروند يهودي آسيب وارد مي آورند. در چنين مواردي، وضع کاملا تغيير مي کند. جنايتي سراغ نداريم که يک عرب متهم به ارتکاب آن عليه يک يهودي باشد و وي در دادگاه محکوم نشود.
انتفاضه مدني
در حقيقت، جو عمومي در جامعه عربي در سال هاي اخير به خاطر خشونت و قتل، بدون استثنا در همه محله ها بسيار وخيم تر شده است. تيراندازي در فضاي عمومي امري پيش پا افتاده است. هفت باند گانگستري در چندين منطقه جامعه عرب قلدري مي کنند. همه اين رويدادها مقابل چشم پليس اسرائيل رخ مي دهد و گاهي حتي زير حفاظت او – همان پليسي که نقشه فعاليت دسته هاي بسيار خطرناک را در اسرائيل منتشر کرده است. پس از مرگ سه جوان در روز روشن در محله مجدالکروم (جليل عليا) در ماه گذشته، مردم احساس کردند که زمان انتفاضه مدني عليه ندانم کاري هاي پليسي فرارسيده است. هزاران نفر در مقابل مرکز پليس تظاهرات کرده و فرياد زدند: «پليس و حکومت: خون عرب نيز باارزش است».
جماعت تمام شب را در مقابل کلانتري ها گذراندند. رهبران جامعه عرب جلسه اضطراري برگزار کردند (کميته عالي پيگيري عرب هاي اسرائيلي به رياست محمد برکه، از ليست مشترک عرب ها که در انتحابات اخير١٣ کرسي به دست آوردند و در راس آن ايمن عوده قرار دارد، شوراي مديران مسئولان شهري به نمايندگي مُضُر يونس).
ناگفته پيداست که در اين گروه از رهبران، کمتر زني مي بينيم که بتواند صداي ديگري به گوش ها برساند. مردان توافق کردند که براي رساندن صداي اعتراض به دولت، فلسطيني هاي اسرائيل اعتصاب عمومي اعلام کنند. در شبکه هاي اجتماعي، انتقادهاي نيشداري به اين تصميم شد و رهبران را متهم کردند که قوه ي ابتکار ندارند و همچنان به کارزارسنتي اعتصاب متوسل شده اند. زيرا شهروندان يهودي در محله هاي خود هرگز کوچکترين اثري از اعتصاب هاي ما حس نمي کنند که در عمل، شبيه يک روز تعطيل براي دانش آموزان است.
«شما، اين جا هستيد، البته فعلا ... »
نمايندگان عرب مجلس تصميم گرفتند مراسم سوگندي را که اخيرا در کنست رايج شده، به نشانه ي اعتراض عليه ناامني در محله هاي عرب نشين، بايکوت کنند. وزير ترابري ، يتسالئل شموطترس از حزب «خانه يهودي» (راست افراطي استعماري)، در توئيتي شادماني اش را نسبت به بايکوت پارلمان از سوي عرب ها اظهار داشت: «خدا همه اين سرزمين را به ما وعده داده و به وعده اش عمل کرده است... از زمان ابراهيم، ما مهمان نواز ترين مردم براي مهمانان مان هستيم و به همين دليل نيز شما [عرب ها] هنوز در اين جا هستيد؛ البته فعلا...». اين فرد با گفتار فاشيستي اش طرز فکر صهيونيستي را نسبت به شهروندان عرب خلاصه مي کند. به اين معني که ابتدا: متهم کردن ديگري را متوقف کنيد، شما مسئول خشونت موجود بين خودتان هستيد. سپس، بد هم نيست که جنايت در ميان شما رواج يابد، چرا که شما سرانجام مهماناني موقتي در سرزمين موعود هستيد. کميته عالي پيگيري تظاهرات بزرگي در مجدالکروم برگزار کرد. تظاهرکنندگان جاده اصلي شمال کشور را اشغال کردند. هيچکس انتظار چنين بسيج گسترده ي جمعيت عرب را نداشت. سي هزار نفر با ابراز خشم نسبت به کساني که به تبليغ جنايت و تروريسم مدني بي سابقه مي پردازند، به تظاهرات پرداختند. براي نخستين بار، مردان، زنان، و دختران و پسران جوان در مورد يک معضل اجتماعي و نه ملي اعتراض کردند: يعني عليه خشونت در درون جامعه ي خودشان.
باوجود اين، اين اوضاع حکومت اسرائيل را گيج کرده است: عرب ها خواهانند که پليس اسرائيل از آن ها محافظت کنند، درست پليسي که در «روز زمين» آن ها را سرکوب کرده است. (١) پليسي که مراقبت از بولدزورهائي را به عهده دارد که خانه هاي عرب ها را ويران کرده، همان پليسي که در اکتبر سال ٢٠٠٠، تظاهرکنندگان بي سلاح را به قتل رسانده است ؟
با اين همه، خواست نمايندگان عرب بسيار روشن است. آن ها خواستار اجراي برنامه مبارزه عليه خشونت در جامعه عرب و تامين بودجه آن هستند. اين برنامه شامل:
– کارزار جمع آوري اسلحه در روستاها و مکان هاي عرب ؛
– کاربرد دقيق قانون و تعقيب قضائي عليه جنايتِ خون و تهديد ها؛
– نابودي باندهاي جنايتکار مسلح در جامعه عرب؛
– اختصاص بودجه ضروري براي بهبود دستگاه آموزشي و گسترش چارچوب مبارزه با خشونت از طريق آموزش و تعليم؛
مي باشد
نژادپرستي مسئولان
تظاهرات آرام ادامه دارد. فعالان کارواني از خودروهائي با پوشش سياه با سرعت کم به راه انداختند و بزرگراه سراسري اسرائيل را قطع کردند. در نتيجه رسانه هاي اسرائيلي نمي توانستند رويداد را انکار کنند؛ صبحِ هر روز، کارمندان يهودي و عرب از طريق اين بزرگراه به محل کار خود در مرکز کشور مي روند و بسته شدن آن، زندگي خيلي ها را مختل مي کند. اين کارزار ، عملي جسارت آميز بود که توجه ها را بر روي واقعيت ها جلب کرد.
گيلعاد اردان، وزير امنيت داخلي با بيان سخناني نژادپرستانه شروع کرد که طبيعتا موجب شگفتي جامعه عرب نشد و در لابلاي آن گفت که جامعه عرب ذاتا خشن است: «هر چه که بکنيم، خشونت در فرهنگ عرب ريشه دارد». اردان بدين ترتيب پذيرفت که اختلاف بين دو يهودي به شکايت در اداره شهرباني ختم مي شود، در حالي که دعواهاي بين عرب ها با ضربه چاقو به پايان مي رسد. طبيعي ست که اردان از خود نپرسيد که چرا در کرانه باختري اشغال شده، جنايت به اندازه جامعه عرب در درون اسرائيل، قرباني نمي دهد. آيا فلسطيني هاي سرزمين هاي اشغالي داراي همان ميراث فرهنگي نيستند ؟ آيلِت شاکِد وزير دادگستري اعلام کرد: «ما ميليون ها شِکِل براي تحکيم امنيت در جامعه عرب خرج کرده ايم، اما رهبران آن ها با توصيه کارنکردن و استخدام نشدن در پليس، عليه منافع موکلان شان کار مي کنند». خانم وزير همچنين رهبري عرب ها را متهم کرد که از ايجاد پاسگاه در مکان هاي عرب جلوگيري مي کنند. در حالي که واقعيت خلاف آن است. پاسگاه هاي زيادي تاسيس شد، بدون اين که جنايت ها را کمتر کند. در مرکز کشور (که شهرهاي عرب نشين رمله، اللود، يافا) و در حوزه اي که «مثلث» ناميده مي شود(حدود پانزده آبادي عرب دور شهرهاي ام الفهم، الطيبه و الطيره) ، ٤٠ درصد کل جنايت هاي ارتکاب يافته در سراسر کشور ثبت شده است.
با همه اين ها، شاکِد و وزيران ديگر به کاهش معادل ٤٠٠ ميليون شِکِل (معادل صد ميليون يورو) در بودجه پليس براي حفظ امنيت در جامعه عرب راي دادند. مطبوعات راست گراي اسرائيل قربانيان را متهم کرده و تلاش مي کند با دفاع از پليس، وانمود کند که شهروندان خشن عرب مانع از انجام وظيفه پليس مي شوند. فعالان عرب با انتشار مقاله هاي توضيحي نشان مي دهند که به دليل سال هاي طولاني بي عملي و بي توجهي همه وزارت خانه ها و به ويژه امنيت داخلي، چگونه اوضاع در جامعه عرب به وخامت گرائيده است.
بايد به رنسانس ملي پايان داد
نمايندگان منتخب ليست مشترک عرب ها، با خواست اقدام فوري، بهبود کار پليس و تقويت مبارزه با دارودسته هاي مسلح و مافيا درمنطقه هاي عرب، با وزير امنيت داخلي ملاقات کردند. نتيجه روشني از اين ديدار به دست نيامد، اما اين کار اهميت داشت زيرا رهبري سياسي عرب قصد دارد روش ديگري با اين دولت در پيش گيرد: به اين معني که به جاي بايکوت وزير حتي اگر برخورد نژادپرستانه دارد، رودررو با او از وي خواسته شود که به مسئوليتش عمل کند يا استعفا دهد.
نظريه هاي توطئه در شبکه هاي اجتماعي زياد بوده و افزايش جنايت در محله هاي عربي را نتيجه سياست عامدانه عدم مداخله قدرت سياسي مي دانند که به سود جنايتکاراني تمام مي شود که اسلحه دريافت مي کنند و اجازه مي دهند تا بي نظمي در همه جا شايع شود. طبق اين نظريه ها، اين وضع، نتيجه برنامه دولت براي فروپاشيدن ايده ي ملي احيا شده و از جمله در بين فعالان نسل سوم النکبه [فاجعه] است. زيرا اينان استقلال فرهنگي پيشه کرده و تعلق ملي (فلسطيني) خود را بيان مي کنند. اين کنشگران که به زبان عبري و انگليسي نيز سخن مي گويند، گاهي براي موسسات فنون پيشرفته (هاي تِک) اسرائيلي کار مي کنند و با جنبش هاي جوانان در سراسر جهان در تماس هستند. برعکس، گروهي ديگر معتقدند که رژيم دولت نژادپرست که بر بوميان عرب تحميل شده، فقط قصد دارد آنان را به يک اقليت خشن تبديل کند که هيچ اعتمادي به دستگاه دولتي ندارد و در نتيجه وسيله اي به جز قانون جنگل براي اقدام ندارند.
منشاء اين اسلحه ها کجاست ؟
من شخصا هيچ نظريه ي کلي را تائيد نمي کنم. برعکس، آن چه مي دانم، اين است که درهر جامعه اي که بتوان در فضاي عمومي به خريد و فروش اسلحه پرداخت، به کانون خشونت شديد عليه شهروندان آرامش طلب تبديل مي شود. در حالي که اين واقعيتي ست ، شهروند عرب از هيچ مجراي قانوني براي مسلح شدن در دولت اسرائيل برخوردار نيست. ما خدمت وظيفه انجام نمي دهيم و تعداد کارکنان عرب در دستگاه پليس بسيار ناچيز است. پس، سلاح هائي که در جامعه عرب دست به دست مي گردد، از کجا مي آيند ؟ يک تبهکار ١٨ ساله که در کوچه هاي يافا زني را که نمي شناسد به قتل مي رساند، چگونه اسلحه به دست مي آورد ؟ دولت اسرائيل، يکي از ده کشور بزرگ توليد و صادرکننده اسلحه در جهان است.
پليس اسرائيل تائيد مي کند که در حدود ٤٠٠ هزار سلاح گرم در جامعه عرب در گردش است، يعني يک هفت تير يا تفنگ براي سه نفر از اهالي اين منطقه ها. پليس همچنين پذيرفته که اصلي ترين منبع اين اسلحه ها (٧٠ درصد آن ها)، ارتش اسرائيل و انبارهاي آن و پليس است. البته روشن است که عرب ها هرگز در صنايع امنيتي اسرائيل استخدام نمي شوند. در گزارش بازرس دولت در سال ٢٠١٨ به وضوح آمده که بين شاباک (سرويس امنيت داخلي)، ارتش و پليس در مورد دسترسي به سلاح در جامعه عرب، نقص ارتباطي وجود دارد. به زبان ديگر، شبکه هائي وجود دارد که امکان مي دهد اين سلاح ها در اين جامعه وارد شوند. اگر پليس اسرائيل اسلحه هاي کشف شده نزد شهروندان عرب را «رديابي» مي کرد، درمي يافت که دسته هاي تبهکار، اغلب سلاح هاي ارزان قيمت و نسبتا کهنه تهيه مي کنند (سلاح هائي که ارتش و پليس در حال حاضر استفاده نمي کنند). هنگامي به اين نکته پي برديم که پليس اعلام کرد که در جستجوي اسلحه اي است که جواني به نام نشئت ملحم در يک عمليات تروريستي از آن استفاده کرده بود. سرانجام پليس اعلام کرد که اسلحه وي نوعي است که سال هاي طولاني ست که ديگر توليد نمي شود. پليس خيلي سريع منبع اسلحه را پيدا کرد.
به ديده ي من، بين کسي که طرح مي ريزد و فردي که از وخامت احساس امنيت در بين شهروندان عرب سود مي برد، هيچ تفاوتي نيست. آيا اين طرح عامدانه است يا انحراف از مسيرِ قابل پيش بيني به سوي پرتگاه است ؟ موج اعتراضي کنوني بايد تا زماني ادامه يابد که کشور دريابد که شهرونداني وجود دارند که حقوق مدني ابتدائي را مطالبه مي کنند. حق زندگي در جامعه اي امن در مکاني که همه در مقابل قانون حق برابر داشته باشند.
سرانجام، ما به اعتراض برخاستيم...
يک و نيم ميليون فلسطيني در درون «خط سبز» ، يعني مرزهاي اسرائيل هنگام ايجاد دولت اسرائيل در ١٩٤٨ زندگي مي کنند. ما به عنوان شهروندان عرب در دولت اسرائيلي که آن زمان «يهودي و دموکراتيک» خوانده مي شد، « عوارض جانبي» نامطلوب در جامعه اسرائيل به حساب مي آئيم و در حاشيه مناقشه اسرائيل-فلسطين بر روي سرزميني قرارداريم که ٩٧درصد آن اشغال شده است. اقليت فلسطيني اسرائيل واقعيت تبعيض در «دولت يهودي» را که تعريف «بنيادي» آن هيچ جائي براي مليت عربي باقي نمي گذارد، حس مي کند، حتي بر عکس آن را زيرا عرب در اين کشور، تا ابد دشمنِ يهودي اسرائيلي به شمار مي رود.
پس از گذشت هفتادودو سال، به نظر مي رسد که جامعه فلسطيني «داخل» موجوديت اسرائيل را پذيرفته و از شوک نکبه («فاجعه» اخراجش در سال ١٩٤٨) گذر کرده است تا خود را از نو بسازد. در طول سال ها، نسبت فلسطينيان اسرائيل که به تحصيلات عالي رسيده اند، افزايش يافته، در حالي که ميزان زادوولد کاهش يافته است. روياي شهروند عرب اسرائيل اين است که بتواند در صحن اين دولت که ادعاي دموکراسي دارد، خود را جا انداخته و نقشي ايفا کند ... و بر روي سرزمين اش باقي بماند.