مصر درصورت بروز جنگ مي توانست بيطرف بماند. ارنست رنان در يک سخنراني درباره کانال سوئز اين موضوع را به خوبي تشريح کرد: «مصر کليد ورود به داخل آفريقا ازطريق رود نيل، برزخي خاکي، نگهبان ديدباني درياهاست، مصر تنها يک ملت نيست، يک داو است [...]».
درسال ١٨٦٩، گشايش کانال سوئز رقابت بين انگلستان و فرانسه درمورد منطقه خاورنزديک را بيشتر کرد. انگلستان، به خاطر حفظ راه هند، در سال ١٨٨٢ مصر را اشغال نظامي کرد و نيز کوشيد موضع بهتري در هيئت مديره شرکتي که کانال سوئز را اداره مي کرد به دست آورد. انگلستان از زمان خريد سهام نايب السلطنه مصر در سال ١٨٧٥، دارنده ٤٤ درصد از سهام اين شرکت بود. با اين حال، کانال سوئز در سال ١٨٨٨ به عنوان آبراه بين المللي شناخته و بنا شد که در زمان صلح و جنگ بيطرف بماند. اين بيطرفي توسط کشتي هاي جنگي فرانسه- پروس در ١٨٧٠، جنگ اسپانيا- آمريکا در ١٨٩٨ و جنگ روسيه- عثماني با مداخله انگلستان – که به کشتي هاي دوطرف امکان مي داد در بندرهاي کانال سوخت گيري کنند – رعايت شد.
زير سئوال رفتن بيطرفي
جنگ جهاني اول، وضعيتي خاص بود زيرا مسئله بيطرفي آبراه در زمينه جنگي جهاني قرار مي گرفت. از سوي ديگر، با آن که در هيچ يک از جنگ هاي پيشتر ياد شده، انگلستان مستقيما درگير نبود، در سال ١٩١٤ وضع بسيار متفاوت بود و اين کشور نه تنها قدرت اشغالگر مصر، بلکه بزرگ ترين قدرت دريايي نيز بود و در جنگ مشارکت داشت. ازنظر لندن، «حفظ» کانال سوئز امکان کنترل مصر، دفاع از مواضع خود در خاورنزديک و تامين امنيت راه هند را دربر داشت. به علاوه، نيروهاي امپراتوري انگلستان که از هند و استراليا مي آمدند و نيز نفت ايران از اين کانال عبور مي کرد. طلاي سياه، که سوخت ضروري کشتي هاي جنگي بود، درواقع در طول دوران جنگ موضوعي راهبردي بود؛ نخستين منابع نفتي در منطقه خليج [فارس] از سال ١٩١٢ توسط شرکت نفت ايران و انگليس بهره برداري شد.
مصر، به رغم اشغال نظامي توسط انگلستان، رسما يک استان امپراتوري عثماني باقي مانده و کانال سوئز، بنابر توافق نامه سال ١٨٨٨ تحت مسئوليت استانبول قرارگرفته بود. با اين حال، در ٥ نوامبر ١٩١٤، هنگامي که امپراتوري عثماني با اتحاد با آلمان و اتريش- مجارستان رسما وارد جنگ شد، بيطرفي کانال براي انگلستان غيرقابل پذيرش شد. راه حل راديکال بود: بيعت با استانبول بودن قطع شد و مصر به عنوان تحت الحمايه انگلستان اعلام گرديد. اين قطع رابطه همراه با تقويت قواي اشغالگر انگلستان دراين کشور بود. خديو مصر، عباس حلمي دوم خلع شد و جاي او را شخصيتي مطيع تر، يعني عمويش حسين کامل گرفت. براثر قانون نظامي، مطبوعات ملي گرا دچار اختناق شدند و کشاورزان مصر عليا در «هيئت کارگران مصر» و «هيئت حمل و نقل کامل»، که واحدهايي بودند که در سال ١٩١٥ ايجاد شده بودند، بسيج شدند.
کانال سوئز هم براي «متحدين» به صورت يک منطقه فوق العاده راهبردي درآمد. اين منطقه سپر دفاعي مصرو آفريقاي شمالي دربرابر حمله از جانب شرق، و نيز سدي دربرابر گذرگاه هاي درياي سرخ و اقيانوس هند بود. در جبهه سوئز، ارتش اشغالگر مواضع خود را تقويت کرد: اين منطقه پذيراي ٢٤ هنگ پياده نظام، ١٢ توپ، يک واحد شترسوار و يک واحد ذخيره «نيروي هوايي سلطنتي» بود (٣). در آغاز جنگ، نيروهاي اصلي اشغالگر شامل سربازان هندي اي بود که بعدا به وسيله سربازان استراليائي و نيوزيلندي تقويت شدند.
در آغاز تابستان، توسط مقامات مصري به کشتي هاي جنگي آلماني و اتريشي که از مديترانه عبور مي کردند اعلام شد که کشتي راني در راه هاي دريايي مصر برايشان ممنوع است. با ورود امپراتوري عثماني به جنگ در ماه نوامبر، کمپاني کانال سوئز ديگر به بيطرفي خود وقعي نگذاشت و، در برابر جهاني شدن جنگ، درکنار کشورهاي «متفق» قرارگرفت. هيئت مديره آن به خدمت فيليپ هاينه کن آلماني، که رئيس نوردشر لويد بود، پايان داد و يک فرانسوي را درماه ژوئن ١٩١٥ جايگزين او کرد.
پايگاه فعال متحدين در مديترانه
برزخ خاکي کانال سوئز، به صورت يک پايگاه فعال ملزومات نظامي متحدين در مديترانه درآمد. انگليسي ها متکي به همکاري با کمپاني کانال سوئز بودند که مکان ها و مواد خود را در اختيار ايشان مي گذاشت و کشتي هاي مامور دفاع از کانال را از پرداخت حق عبور معاف مي کرد. فزون براين، شمار زيادي از افسران پيشين نيروي دريايي فرانسه در خدمت کمپاني بودند. مقامات نظامي انگلستان، هماهنگ با دولت فرانسه، بسيج مردان خود در محل را به صورتي انجام مي دادند که به خاطر شناخت فني از کانال موجب پيشبرد کارشان شود. در واقع، بنابراين بود که به هر قيمت از انسداد راه دريايي جلوگيري شود. ستاد ارتش فرانسه هم اين دغدغه را داشت که نگذارد دفاع از کانال فقط به عهده انگليسي ها باشد (٤).
متحدين در اين منطقه خود را براي مقابله با تهديدي دوگانه، ازسوي شمال از دريا و از شرق از جانب صحرا آماده مي کردند. در وهله اول، آنها از حمله کشتي هاي جنگي آلماني و اتريشي در مدخل شمالي کانال بيم داشتند. درواقع، در آغاز ماه اوت ١٩١٤، بمباران بندرهاي الجزايري «فيليپ ويل» و «بون» توسط کشتي هاي گوئبن و برسلو آلماني گسترش يافت. اين کشتي ها که براي تامين سوخت ذغال سنگ عازم بندر مسين در ايتاليا شده بودند، مسير مديترانه شرقي را در پيش گرفتند و سپس از آنجا دور شدند تا به استانبول پناه برند. خطر خيلي جدي گرفته شد. بنادر مسدود شدند و فقط کشتي هاي «متفق» اجازه يافتند که در اين راه آبي پيش روند.
در آغاز سال ١٩١٥، تهديد جاي خود را تغيير داد و از جانب صحرا با حمله نيروهاي پياده نظام ترک ها به فرماندهي جمال پاشا آغاز شد. آلماني ها از ارتش عثماني خواستند که به کانال سوئز حمله کند تا بتواند راه هند به مديترانه را سد کند. در اول فوريه ١٩١٥، نيروهاي ترک در بلندي هاي هينس، روبروي اسماعيليه مستقر شدند. نبرد سرنوشت ساز در ٣ فوريه رخ داد و منجر به شکست ارتش ترک در فرداي آن روز شد. با اين همه، ترک ها همچنان محموله ها را از طريق توپ هايي که در کرانه شرقي در اختيار داشتند تهديد مي کردند. فزون براين، کرانه هاي هردوسو، مين گذاري و نگهداري از آنها دچار ضعف شد و دشمن توانست حدود ١٠ مين را منفجر کند بدون آن که بتواند کشتي راني را متوقف سازد.
تا آن زمان، نيروهاي انگلستان تاکتيک دفاعي داشتند که مبني بر غيرقابل عبورکردن کانال بود: «متحدين» در کرانه غربي، با کيسه هاي شن، از گلوله هايي که از جهت مقابل مي آمد محافظت مي شدند. در کرانه شرقي، هيچ نيرويي گمارده نشده بود. در بهار سال ١٩١٦، مقامات نظامي متحد خط دفاعي خود را براي درپيش گرفتن راهبرد تهاجمي رها کردند. از آن پس قرار شد که ارتباط شرق- غرب به صورتي توسعه يابد که عبور نيروهاي انگليسي- مصري به سوي « شام» را تامين کند. خط آهن بين منطقه دلتا و اسماعيليه تا القنطره، که محلي واقع در کرانه شرقي کانال بود، امتداد يافت. دو کرانه کانال ازطريق يک دستگاه حمل قطار به هم مربوط شد. ازطريق القنطره، نيروها براي رسيدن به يافا از راه آهني که انگليسي ها درطول جنگ ساخته بودند استفاده مي کردند و به خط آهن عثماني ها که به بيت المقدس مي رفت مي رسيدند (٥). با تقويت جبهه، کانال به صورت يک پايگاه عزيمت به سوي شرق، براي پشتيباني از نيروهاي انگليسي در فلسطين و سوريه درآمد.
ضد حمله «متحدين» در بهار سال ١٩١٧ آغاز شد. در ماه آوريل، واحدهاي متحدين رو به سوي غزه آوردند تا از نيروهاي ژنرال ادموند آلنبي که عازم تصرف فلسطين بود حمايت کنند. همزمان با تصرف بيت المقدس در ٩ دسامبر، به نظر آمد که تهديد روي کانال دور شده است. با اين حال، تا پايان جنگ نيروهاي متحد درحالت آماده باش باقي ماندند، زيرا از حمله نيروهاي ويژه کوچک ترک، مين گذاري هاي اين يا آن سوي کانال و تخريب زيرساخت هاي حمل و نقل با ديناميت بيم داشتند. به اين خاطر، کارهاي دفاعي و نگهباني تا زمان اعلام متارکه جنگ ادامه يافت.
راه ارتباطي انگلستان
انگليسي ها، با انجام عمليات جنگي به صورت ارباب مسلط منطقه درآمدند. از آن پس، حق و وظيفه حفاظت از کانال به عهده آنها بود. کمپاني کانال سوئز که نقش پايگاه پشتيباني نيروهاي متحد در خاورميانه را ايفا کرده بود، از جنگ قويتر از پيش بيرون آمد. سرهنگ دوم پي. جي. الگود کتاب خود را با عبارات زير به اين کمپاني تقديم مي کند: «به کمپاني کانال سوئز، دوست صادق و ناديده براي همه نيروهاي نظامي انگليسي که در سال هاي ١٩١٩- ١٩١٤ در منطقه کانال سوئز خدمت کرده اند» (٦). از سال ١٩٢٠ تا ١٩٥٦، هرساله در ١١ نوامبر اين کوشش جنگي توسط انجمن هاي سربازان قديمي جشن گرفته مي شود. در سال ١٩٣٤، يک بناي يادبود کشته شدگان «جنگ بزرگ» در کرانه کانال بنا شد. مصري ها با اين جشن چندان ميانه خوشي ندارند زيرا براي آنها جنگ به معناي شکننده بودن بيطرفي کانال سوئز بوده است. اين «کانال انگليسي» تا سال ١٩٥٦، موضوع اصلي مبارزات براي کسب استقلال و بيرون راندن انگليسي ها از مصر بود.
١- Réponse d’Ernest Renan au discours de Ferdinand de Lesseps lors de son élection à l’Académie française, le 23 avril 1885, dans Souvenirs de quarante ans dédiés à mes enfants, Nouvelle Revue, Paris, 1887 ; t. I, p. 523.
٢- Anouar Abdel Malek, Idéologie et renaissance. L’Égypte moderne, Anthropos, Paris, 1969 ; p. 69.
٣- P. G. Elgood, Egypt and the Army, Clarendon Press, 1969 ; p. 114-118.
٤- Henri Chateauminois, « Le canal de Suez pendant la guerre de 1914 », Bulletin du souvenir (Association du souvenir de Ferdinand de Lesseps et du canal de Suez), n° 6 ; p. 45-54.
٥- « Avec les armées alliées à Jérusalem », L’Illustration, 10 août 1918.
٦- P. G. Elgood, Egypt and the Army, op. cit.