کاري که سياست نتوانست انجام دهد، ويروس کورونا بهانه لازم براي انجام آن را فراهم کرد. ارتباط تلفني بين محمد بن زايد وليعهد امارات متحده عربي و بشار اسد رئيس جمهوري سوريه يک نمونه آن است. اهميت اين رويداد نه به خاطر تماس سطح بالاي مقامات دو کشور، بلکه بيشتر از جهت اعلام رسمي آن توسط ابوظبي است که هم از طريق يک توئيت حساب رسمي محمد بن زايد (MBZ) و هم از طريق خبرگزاري امارات بازتاب يافت. اين به معناي آن است که اين بار، رابطه عمق بيشتري يافته و مدتي است که رو به گرمي مي رود.
يک ناظر آگاه لبناني مسئله روابط سوريه – امارات را «ديپلوماسي کورونايي» توصيف مي کند. به نظر او اين تحول در «شرايط سياسي و زماني اي صورت مي گيرد که از بيش از يک سال و نيم پيش مراحل مختلفي داشته است. بايد توجه داشت که طرف اماراتي در برقراري اين روابط پيشقدم بوده است. به عبارت دقيق تر، آغاز روابط با همکاري امارات و مصر هماهنگ شده است. عربستان سعودي، در حالي که ابوظبي و قاهره را ترغيب مي کرد، و منتظر چراغ سبز آمريکا بود، کنار نشسته بود».
مبادلات سطح بالا
تصميم امارات درمورد بالابردن سطح تماس ها با سوريه درپايان ماه مارس گرفته نشد. در ژوئيه ٢٠١٨، محمد بن زايد، محمد بن حمد الشمسي، معاون دستگاه امنيتي اين کشور را به دمشق فرستاد. او در آنجا با رئيس دفتر امنيت ملي سوريه، ژنرال علي مملوک ديدار کرد. ژنرال مملوک پيش از اين ديدار به پايتخت سعودي رفته و با وليعهد آن محمد بن سلمان (MBS) ملاقات کرده بود. ژنرال حسام لوکا، رئيس امنيت عمومي سوريه هم در اين امر شرکت داشت و سال پيش از آن در چهارچوب مبادله پيام بين عربستان سعودي و سوريه به رياض رفته بود.
اين روند گرم شدن روابط بين رياض و ابوظبي از يک سو و دمشق از سوي ديگر توسط مصري ها، با اشتياق سياسي بيشتر دنبال شد. از ٥ سال پيش رابطه اي علني بين رهبران مصر و همتايان سوري شان وجود دارد. بايد گفت که به رغم اختلافات، خطوط امن تماس بين دو طرف همواره برقرار بوده و سفارت مصر در دمشق، به خلاف بسياري از ديگر کشورهاي عرب، هرگز بسته نشده است. کنسول مصر در سوريه، طلال الفضلي و پس از او محمود تروات اداره سفارت در پايتخت سوريه را به عهده داشته و به پرونده هاي روابط دوجانبه رسيدگي کرده اند.
نقش مصر
بديهي بود که نزديکي امارات و سوريه به سرعت پيش برود. اين امر مويد آن است که محمد بن زايد (MBZ) از آزادي عملي برخوردار بوده که به او امکان مي داده دست به کارهايي بزند که گاه، به ويژه در چشم انداز تحرکات آمريکا در منطقه، از نظر سياسي غيرقابل درک به نظر آيد. اين آزادي عمل، بسته به شرايط، مي تواند کمتر يا بيشتر شود. به عنوان گواه اين مدعا، در دسامبر ٢٠١٩، نزديک به يک سال پس از بازگشايي سفارت امارات متحده عربي در دمشق، مراسم جشن ملي امارات فرصتي براي نشان دادن اين حال و هواي تازه شد: عبدالحکيم ابراهيم النعيمي، وابسته بازرگاني امارات در يک سخنراني مقامات سوري را «حکام معقول» توصيف کرد.
در چنين شرايطي بود که علي مملوک در پايان سال ٢٠١٨ به پايتخت مصر رفت تا با همتاي مصري خود، عباس کامل گفتگو کند و او نيز به نوبه خود در سال ٢٠١٩ به پايتخت سوريه سفر کرد. ديد و بازديد دو مسئول سياسي- امنيتي که مي بايست به ديدار بشار اسد از قاهره يا سفر رئيس جمهوري عبدالفتاح السيسي به دمشق منجر مي شد. اما، در ماه هاي گذشته، اخطار آمريکا احتمالا به اين روند پايان داد. دبيرکل ليگ عرب هم به نوبه خود نقشي در اين فضاي مثبت پيدا کرد. احمد ابوالغيث، در آخرين نشست مجمع عمومي سازمان ملل متحد در نيويورک با هيئت سوري به رياست وليد المعلم رفتاري مثبت داشت.
ترمز آمريکا
در اين حين، آمريکايي ها در آغاز سال ٢٠٢٠ به تعدادي از پايتخت هاي عرب اعلام کردند که ضروري است به روند عادي سازي روابط با دمشق پايان دهند. اين درخواست همزمان با تنش هاي آمريکا- ايران پس از قتل قاسم سليماني، فرمانده سپاه قدس در ٣ ژانويه ٢٠٢٠ بود. واشنگتن اين روند گرم شدن روابط را متوقف کرد و توانست گفتگوها براي بازگشت سوريه به ليگ عرب، پس از وارد کردن فشار به رهبران فلسطين براي پيوستن به اين دستور کار، را تعليق کند.
درواقع، مصري ها و سوري ها مسير ازسرگيري روابط، که مي توانست منجر به يک نشست در سطح رهبران مصر- سوريه شود را دنبال نکردند. اما اين روندي است که اگر اقدام آغازين توسط تماس بين محمد بن زايد (MBZ) و بشار اسد ادامه مي يافت، مي توانست ازسرگرفته شود. ازاين بهتر، اقدام امارات همراه با ابتکار ابوظبي در فرستادن يک هيئت امنيتي به تهران، و تاکيد بر قصد خود درمورد عقب نشيني از جنگ يمن بود. فشار عربستان سعودي و آمريکا اين اقدام را نيز متوقف کرد.
در اين تحولات دو عامل نقش مهم بازي مي کند. بين ابوظبي و دمشق وجه اشتراکي وجود دارد (که الزاما براي رياض هم مهم است): اين وجه اشتراک خصومت هردو، نه نسبت به ترکيه، بلکه شخص رئيس جمهوري آن رجب طيب اردوغان و نيز برنامه «اخوان المسلمين» در سراسر منطقه است. اين مخرج مشترک موجب ايجاد پل ها و نزديکي مواضع دو کشور شده است. اين امر همچنين درمورد حمايت قاهره و دمشق (اگرچه به درجه اي کمتر براي دمشق)، درمورد رفتار کشورهاي خليج [فارس] نسبت به قطر وجود دارد که پيشگام برنامه «اخواني ها»، پيش از آن که مشعل آن به دست ترک ها بيفتد، بوده است.
سپس اين قمار سعودي- اماراتي برمبناي اين ايده وجود دارد که هرقدر حکومت هاي عرب دروازه هاي خود را بيشتر به روي دمشق بگشايند، بيشتر به سوريه اين امکان را مي دهند که از تهران جدا شده و آزادي عمل خود را در مقابل آن بيشتر کند. به ويژه آن که رهبران سوريه قادر نخواهند بود به تنهايي از پس تلاش براي بازسازي کشورخود برآيند. اماراتي ها مي کوشند بدون آن که ايران را تحريک کنند، از برخي تناقض ها بهره گيري نمايند. آنها هيچ موقعيتي را براي رو به سوي تهران آوردن، مانند ارسال کمک و تجهيزات براي مقابله با ويروس کورونا، يا حتي تماس هاي تلفني وزيران امورخارجه دو کشور ازدست نمي دهند، تا پس از رزمايش مشترک آمريکا- امارات در پايان ماه مارس، به رغم پخش ويروس کورونا در پايگاه اماراتي الحمرا، به تهران اطمينان خاطر دهند. رزمايشي که ايران با نوعي هراس ناظر آن بود.