تاریخ

وقتی استالین از اسرائیل حمایت و یهودیان را سرکوب می کرد

درتلاقی دهه های ٤٠ و ٥٠، جوزف استالین کشور خود و کل بلوک کمونیست را، در کنار یهودیان فلسطین و حمایت از آنان ، در مسیر مبارزه برای تشکیل کشوری هرچه بزرگ تر و «یکدست»، قرار دارد. اما همزمان با آن ، او سرکوب شدید یهودیان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را در پیش می گیرد.

در ١٤ مه ١٩٤٧ ، آندره گرومیکو ، وزیر امور خارجه شوروی،پشت میکروفون های تریبون مجمع عمومی سازمان ملل متحد قرار می گیرد. سخنرانی وی راوی این نکته است که «مصیبت ها» و «رنج های خارج از تحمل» «مردم یهود» در طول جنگ، ناتوانی غرب در دفاع از آنها و وضعیت بازماندگان «بدون وطن ، بدون سرپناه و بدون ملزومات ابتدائی زندگی»، توجیه کننده «آرزوی یهودیان برای ایجاد کشوری مستقل برای خود» است.

اتحاد جماهیر شوروی مدافع تشکیل« یک کشور واحد یهودی-عربی با حقوق برابر برای یهودیان و اعراب» است، ولی در کمال تعجب گرومیکو ادامه می دهد که « چنانچه مشخص شود به دلیل روابط بسیار تیره بین اعراب و یهودیان، این راه حل غیر عملی باشد»، «از تقسیم این سرزمین به دوکشور مستقل، یک کشور عرب و یک کشور یهودی» حمایت می کند.(١) به گفته نماینده آژانس یهود ، ناهوم گلدمن(٢)، این سخنرانی «بیشترین حیرت را برانگیخت، زیرا هر دو محافل یهودی و غیر یهودی عادت کرده بودند که شوروی را همچون دشمن خونی صهیونیسم ببینند»(٣). در ٢٩ نوامبر ١٩٤٧، مسکو به طرح تقسیم، که از جانب مجمع عمومی سازمان ملل پیشنهاد شده بود، رأی مثبت داد و در ١٧ مه ١٩٤٨ تل آویو را به رسمیت شناخت.

ایوان میسکی(٤)، سفیر شوروی در لندن ، اولین شخصی بود که در سال ١٩٤١ با مقام ارشد صهیونیست تماس گرفت: «در دهه ١٩٢٠، ما نمی توانستیم صهیونیسم را به عنوان یک سازمان امپریالیسم در نظر نیاوریم. با این حال، وضعیت عمومی[جهان] تغییر کرده است. [...] اگر روسیه شوروی می خواهد در آینده خاورمیانه ایفای نقش کند، بدیهی است که یهودیان پیشرفته و مترقی فلسطین، تعهد به مراتب بیشتری نسبت به اعراب عقب مانده تحت نفوذ محافل فئودال، برای ما قائل هستند.»(٥)

عجب عقب گردی! از سال ١٩٠٣ لنین در مجادله با گروه هوادارخودمختاری فرهنگی، موسوم به بوند(٦) با اطمینان می گفت:«ایده یک قوم خاص یهود به واسطه پیشینه سیاسی اش، از نظر علمی کاملاً ناسازگار و از لحاظ سیاسی ارتجاعی است[...][...] احساسات خصمانه نسبت به لایه های بیگانه جمعیتی، تنها زمانی می تواند از بین برود که آنها از تشکیل دادن یک عنصر خارجی دست بردارند و در توده جمعیت ادغام شوند (٧). »

قومیت یا اقلیت ؟

بلشویک ها که در پی انقلاب اکتبر قدرت را در دست گرفته بودند ، یهودیان را از تبعیض هایی که تحت رژیم تزاری متحمل می شدند، رهانیدند. با این حال، آنها را به چشم « قوم » نگاه نمی کردند، بلکه به عنوان یک اقلیت ملی با مذهب، سنت ها و زبان اختصاصی خود یعنی ییدیش، که ٨٥٪ آنها به آن صحبت می کردند، به حساب می آوردند . بلشویک ها بر این باورند که برابری در حقوق فردی و جای گرفتن در فرایندهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سوسیالیستی باعث «جذب» مردمی خواهد شد که می توانند آنها را به عنوان «ملت» یهود برابر با سایر ملل شوروی به شمار آورد.

بنا بر این اگر «قوم» یهود وجود نداشته باشد، چیزی بنام دولت یهود نیز وجود خارجی نخواهد داشت. کارل رادک در سال ١٩٢١ از سوی کمینترن، به پل سیون نماینده فلسطینیانی که داوطلب پیوستن به آن بودند، اعلام کرد:« توده های یهودی هر کشور که به کار تولیدی روی بیاورند ، اجباری برای مهاجرت ندارند[…]برنامه کشور فلسطین، بازمانده برداشت های قدیمی و شوونیستی است.»(٩) با این حال در سال ١٩٣٤ نوعی «فلسطین یهودی» در شش هزار کیلومتری مسکو در شهر بیروبیدجان(١٠)، نزدیک مرز چین سر بر می آورد. میخائیل کالینین رئیس جمهور وقت شوروی در آن زمان گفت: «پرولتاریای یهود سرزمین مادری خود، اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را دارند و صاحب یک دولت ملی هستند.»

آیا این ها اعتراف به شکست بود ؟ نه برابری در برابر قانون، نه منع رسمی نژادپرستی و نه حتی ادغام اجتماعی، یهودی ستیزی دیرین را، که حتی در حزب بلشویک وجود داشت، ریشه کن نمی کند. بر اساس مشاهدات آیزاک دویچر: «[حزب] کمونیست که دورتر از نوک بینی خود را نمی دید، اغلب به یهودیان به چشم آخرین بازماندگان سرمایه داری شهری نگاه می کرد، در صورتی که ضد کمونیست ها آنها را به عنوان اعضای با نفوذ سلسله مراتب حاکم به شمار می آورد.» (١١) افزون بر این، یوسکتسیا (١٢)، دفتر یهودی در حزب کمونیست ، تحت عنوان مبارزه با صهیونیسم و مذهب، دست به افراط و تفریط می زند. سرکوب دولتی نیز در همین راستا شتاب می گیرد. تحرکات ضد یهودی از جمله «محاکمات مسکو» (از ١٩٣٦ تا ١٩٣٨) مانع از این نشد که استالین یهودستیزی را به عنوان«استمرار اعمال وحشیانه آدمخواری» ودر نتیجه «پدیده ای کاملاً ناسازگار با نظام شوروی» ارزیابی نکند.(١٣) .

زیگزاگ های مسکو بین یهودیان فلسطین و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سالهای ١٩٤٠-١٩٥٠ فقط کسانی را که واقعیت اساسی زیر را نادیده می گیرند، متعجب می کند: سیاست خارجی شوروی بیشتر از منافع دولتی اتحاد جماهیر شوروی پیروی می کند تا ایدئولوژی کمونیستی، منافعی که در این دوره انتقال از اتحاد بزرگ ضد نازی به جنگ سرد توسط استالین تعریف می شود. فقط هلن كاررانكاوز کماکان بر این اعتقاد است كه «پدر كوچك مردم» امیدوار بود كه دولت یهود به اردوگاه كمونیست بپیوندد.

تسلیح گروه های صهیونیستی

اوایل اوت ١٩٤٨، استالین شاهد استقبال دیوید بن گوریون، بنیانگذار و نخست وزیر اسرائیل از اولین سفیر آمریکا، جیمز گروور مک دونالد بود، که در زمان دیدارشان گفت: «اسرائیل از حمایت روسیه از سازمان ملل استقبال می کند، اما تسلط شوروی را تحمل نخواهد کرد. نه تنها جهت گیری سیاسی اسرائیل به سوی غرب است، بلکه مردم ما دموکرات هستند و درک می کنند که تنها با همکاری با ایالات متحده این توانائی را خواهند داشت که قدرتمند شوند و آزاد بمانند.»(١٤) پنج ماه بعد در نخستین انتخابات، مکی(١٥) (کمونیست) و مپام(١٦) (صهیونیست چپگرا) - که مسکو در آرزوی اتحاد آنهاست - به ترتیب فقط ٣.٥ و ١٥ درصد آرا را به دست آوردند ...

علی رغم این مسکو، به گونه ای واقع گرایانه، پشتیبانی خود را از نیروهای مسلح صهیونیست اعلام می دارد،نیروهائی که در حال جنگیدن برای تشکیل یک کشور بزرگ و «یکدست» هستند- و این بدین معناست که این سرزمین باید از ساکنان عرب پاکسازی شود. اتحاد جماهیر شوروی با یک بینش محوری ژئواستراتژیک، نیروی خود را برای بیرون راندن انگلستان از فلسطین و فراتر از آن، از کل خاور میانه متمرکز می کند، امپراطوری خسته از جنگ که دیگر قادر به رتق و فتق امور ١٠٠هزار نیرو در این منطقه نیست، بیش از همه با تروریست های صهیونیست دست و پنجه نرم می کرد.

آمریکائی ها نیزهمین هدف را دنبال می کنند، با این تفاوت که آن ها تصمیم دارند در نهایت جانشین انگلیسی ها شوند. همگرائی و رقابت: بدین ترتیب در سال ١٩٤٧ بارقه های جنگ سرد نمایان شد که «کودتای پراگ» در فوریه ١٩٤٨ آغازگر آن بود. دو متحد سابق و رقیبان آینده، در حال دست و پنجه نرم کردن برای تسلط بر منطقه ای سرنوشت ساز هستند، شاهراهی جهت برقراری ارتباط بین سه قاره، دارنده بزرگترین ذخایر نفتی جهان و کمربند جنوبی «اردوگاه سوسیالیست».

آگاهی از حمایت چند وجهی مسکو از رهبران صهیونیست، مدیون کاوش راهگشای لوران راکر(١٧) در بایگانی های شوروی برای کتاب استالین ، یهودیان و اسرائیل است (PUF ، پاریس ، ٢٠٠١). او نشان می دهد که حمایت شوروی در ابتدا به صورت دیپلماتیک مطرح شد. به مدد «دموکراسی های خلقی»، جز در یوگوسلاوی، اتحاد جماهیر شوروی در ٢٩ نوامبر ١٩٤٧ به اکثریت دوسوم لازم برای تصویب طرح تقسیم دست یافت. حتی هنگامی که ظاهراً واشنگتن در بهار ١٩٤٨ نظارت بین المللی را ترجیح می داد، گرومیکو قاطعانه اعلام کرد: «تنها راه برای کاهش خونریزی ایجاد سریع و موثر دو کشور در سرزمین فلسطین است». (١٨)

اتحاد جماهیر شوروی اولین کشوری است که اسرائیل را به رسمیت شناخت و به همراه متحدانش در برابر مداخلات نظامی عرب موضع گیری کرد. رادیوی شوروی سرباز اسرائیلی را که « قاطعانه مجاب شده که نبرد او برای دستیابی به هدفی برحق و دفاع از حقوق اش در مقابل اعراب دست نشانده امپریالیسم انگلستان است»، می ستاید. (١٩) مسکو همچنین در برابر فشارهای بین المللی، به نفع طرح میانجیگری فولکه برنادوت(٢٠) (که در ١٧ سپتامبر ١٩٤٨ توسط لهی ترور شد)(٢١) و سپس در مورد مسئله پناهندگان فلسطینی از تل آویو دفاع می کند - نماینده شوروی تا آنجا پیش می رود که به قطعنامه ١٩٤ یعنی طرح ایجاد «حق بازگشت» رای نمی دهد. نخستین اختلافات تا دسامبر ١٩٤٩ سر برنیاورد: در زمان مطرح شدن طرح بین المللی شدن اورشلیم.

تعهد سیاسی شوروی در بخش دیپلماتیک نیز خود را نشان می دهد: کرملین طرح تقسیم را به جنبش کمونیستی می قبولاند، حتی اگر اینکار به قیمت دودستگی کمونیست های فلسطینی و احزاب کمونیست عربی شود. اما مهمتر از همه، از اواخر مارس ١٩٤٨، مقادیر زیادی سلاح از جمله تانک و هواپیما از طریق پراگ به هاگانا(٢٢) تحویل داده شد. یک پل هوایی بین ژاتتس(٢٣) و اسرائیل زده می شود. راكر تخمین می زند در مجموع نیروهای یهودی، در حال دستیابی به سلاح هائی به ارزش تقریبی ٢٢ میلیون دلار هستند. که بعداً دیوید بن گوریون اعتراف کرد که این نیروها «کشور را نجات دادند [...]. خیلی شک دارم که بدون آنها می توانستیم در چند ماه اول زنده بمانیم». (٢٤) به پیشنهاد دبیر حزب کمونیست اسرائیل میکونیس(٢٥) و با تصویب در بالاترین سطح توسط بن گوریون و مرد شماره یک آینده شوروی مالنکوف، یک تیپ متشکل از دوهزار داوطلب در دسامبر سال ١٩٤٨ از پراگ وارد اسرائیل شد. آنها سپس تقسیم شده به تزاحال(٢٦)ملحق شدند.

روکر ابعاد قطعی دیگری از کمک مسکو را آشکار نمود؛ این که مسکو«دموکراسی های خلقی» را وادار می کند تا یهودیان «خود» را به سمت فلسطین گسیل کنند تا به «برادرانشان» در آنجا بپبوندند. وی می نویسد: «حدود ٢٠٠هزار یهودی از اروپای شرقی بین سالهای ١٩٤٨ و ١٩٥١ ، مستقیماً [...] وارد این كشور شدند که یك سوم مهاجرت به اسرائیل را تشکیل می دهد». خلاصه این که، استالین طبق روش ویژه خود، چیزی را که بیشتر از همه یهودیان فلسطین بدان نیاز داشتند، برایشان فراهم کرد،« مردان و سلاح ها». ولی به گونه ای متناقض، در همان زمان استالین یهودیان اتحاد جماهیر شوروی را به شدت سرکوب می کرد که فقط مرگ وی در ٥ مارس ١٩٥٣ موجبات توقف آن را فراهم آورد.

موج یهودی ستیزی

برای گیلوم ریبوت ، سازنده فیلم مستند زندگی و سرنوشت « کتاب سیاه»، ( شبکه ٥ فرانسه ، ١٣ دسامبر ٢٠٢٠)، یهود ستیزی استالین این تضاد را توجیه می کند. در پی حضور در مدرسه مذهبی ارتدکس تفلیس در دوران نوجوانی اش، او بدون شک تحت تأثیر تعصبات ضد یهود در امپراتوری تزاری قرار داشت. از اوایل دهه ١٩٣٠، دادستان آندره ویشینسکی، در اصرار بر یهودی بودن بسیاری از رهبران مخالف «رهبر» (Vojd ) هیچ کوتاهی نکرد. اما یهودی ستیزی عمومی، علی رغم تبلیغ از جانب این دادستان، نمی تواند تنها عامل سرکوب سالهای ١٩٤٧-١٩٥٣ باشد.

برای درک این موضوع، ما باید به ابتکار دفتر سیاسی در سال ١٩٤٢ برگردیم، سالی که کمیته ضد فاشیست یهودی (CAJ) تشکیل گردید. استالین قصد دارد در جریان مبارزه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی علیه نازیسم، پشتیبانی ای را سازماندهی کند و به کمک یهودیانی که قربانی نسل کشی نازی ها بودند، بشتابد. به پیشنهاد آلبرت اینشتین، دو نفر از رهبران اصلی [یهودیان]، بازیگر سلیمان میخولز(٢٧) و شاعر ایتزیک ففر(٢٨)، در سال ١٩٤٣ یک سفر تبلیغاتی پیروزمندانه در ایالات متحده آمریکا انجام دادند: آنها چهره اتحاد جماهیر شوروی را در آنجا ترمیم و مبالغ قابل توجهی جمع آوری کردند.

با حمایت رهبری کرملین، کمیته ضد فاشیست یهودی در تابستان سال ١٩٤٣ تصمیم به تهیه کتاب سیاه در مورد نابودی یهودیان در اتحاد جماهیر شوروی اشغالی گرفت. در جریان تهاجم هیتلر در ٢٢ ژوئن ١٩٤١ و بازگشت آخرین سرباز آلمانی در سال ١٩٤٤، نزدیک به دو میلیون یهودی به روش های مختلف از کشتار«خودسرانه» تا کامیون های گاز و تیراندازی های دسته جمعی، قتل عام شدند. مورخان تابستان سال ١٩٤١ را، در واقع گذار از کشتار به نسل کشی برمی شمرند: زمانی که Einsatzgruppen (گروه های کشتار متحرک) شروع به جداسازی زنان و کودکان کردند ...

تحقیقی که با همکاری نویسندگان مشهور ایلیا ارنبورگ(٢٩) و واسیلی گروسمن(٣٠) انجام گرفت، بازتاب قابل توجهی در کتاب سیاهی دارد که ویژگی یهودی کشی را در طی جنایات نازیسم و همدستان محلی آن ها، برجسته تر می سازد. چنین ابعادی، برای رهبری کمونیستی که می خواهد قهرمانی و اتحاد مردم شوروی را برجسته کند ، ناخوشایند است.

کتاب سیاه در واقع تبدیل به دماسنج سیاست استالین در قبال یهودیان شد و تا سال ١٩٤٧انتشار آن ممنوع گردید. در همین دوران ، اقدامات ضد یهودی اوج می گیرد. از همان سال ١٩٤٣ روابط خصمانه علیه «ملی گرایی بورژوازی» آغاز و از سال ١٩٤٦ چندین برابرمی شود. در آن سال، آندره یدانف(٢٩) «ایدئولوگ» دفتر سیاسی، یک کارزار گسترده «ضد شهروندی جهانی»( anti-cosmopolite) را آغاز کرد.

قضیه «روپوش های سفید»

حمله نهایی در ١٣ ژانویه ١٩٤٨ با ترور میخائولز آغاز شد. ده ماه بعد، دفتر سیاسی رسماً کمیته ضد فاشیست یهودی را منحل کرد و روزنامه و همچنین نشریه آن را تعطیل کرد. در ٢٨ ژانویه ١٩٤٩، پراودا مقاله ای را منتشر كرد و در آن «معتقدان به شهروندی جهانی را لجام گسیخته و بدخواه، سودجویان بی اصالت و وجدان […] از اتباع غیر بومی بدون وطن كه با بوی تعفن خود [...] فرهنگ پرولتاریای ما را مسموم می كنند» معرفی کرد. موجی از دستگیری و شکنجه آغاز شد.

این شدت عمل با دادگاه (غیرعلنی) کمیته ضد فاشیسم یهودی، از مه تا ژوئیه ١٩٥٢ ادامه یافت: سیزده نفر از رهبران آن اعدام شدند - به جز محقق لیزا اشترن. به دنبال آن، دستگیری تعدادی زیادی از نویسندگان یهودی، تعطیلی روزنامه ها و تئاترهای ییدیش، حذف کتاب های نویسندگان یهودی از کتابخانه ها ... به وقوع پیوست. در تاریخ اول دسامبر، استالین به دفتر سیاسی گفت: «هر یهودی ملی گرا، نماینده سرویس مخفی آمریکایی است. » این پاکسازی با پرونده « روپوش های سفید» به اوج خود رسید، پزشکان یهودی متهم به توطئه برای ترور استالین شدند. به گفته مورخان روسی دهه ١٩٩٠ - فقط مرگ استالین مانع از تبعید گسترده توده ها به سیبری شد.

در این میان، تنها یک رمز و راز در کمک به یهودیان فلسطین و سرکوب یهودیان داخل خاک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، باقی مانده است: آیا استالین بر این اعتقاد بود که می تواند سیاست خارجی و داخلی را از هم جدا کند ؟ دغدغه وسواس گونه رژیم حفظ ماهیت هرمی نظام بود. دیگر نگرانی نظام: جلوگیری از دستیابی اقلیت ها به استقلال بود. مهم تر از همه اقلیت یهودی، زیرا نفوذ کمیته ضد فاشیست یهودی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و غرب، کرملین را نگران می کرد. با همین سازوکار، این کمیته بتدریج به تهدید تبدیل می شود، خصوصاً وقتی جسارت می کند که خواستار ایجاد جمهوری یهودی در کریمه باشد نه در بیرودبیجان که در فاصله دورتری واقع بود.

نقطه عطف ١١ سپتامبر ١٩٤٨ بود: ٢٠هزار یهودی اهل مسکو - به جای دوهزار مومن همیشگی - ورود اولین سفیر اسرائیل، گلدا میر را در کنیسه بزرگ جشن گرفتند. این بسیج عمومی مجدداً در ایام روش هشانا(سال نو یهودی) و یوم کیپور (روز آمرزش) تکرار می شود. در همین حال، مشهورترین روشنفکر یهودی ایلیا ارنبورگ ،٢١ سپتامبر در پراودا با پیش بینی بدترین شرائط به «برادران» خود هشدار می دهد: «آینده کارگران یهودی در همه کشورها با سوسیالیسم گره خورده است». یهودیان اتحاد جماهیر شوروی به همراه همه مردم شوروی، در تلاش اند تا سرزمین مادری سوسیالیستی خود را بسازند. آنها چشم به خاورمیانه ندارند - آنها فقط به آینده نگاه می کنند. استالین یک نمونه تماشائی خلق می کند: همسر ویاچسلاو مولوتف، وزیر امور خارجه وی، كه در یك پذیرایی رسمی به زبان ییدیش با نماینده اسرائیل گفتگو کرد، مجبور به طلاق ، سپس دستگیر و در نهایت اخراج می شود.

سرکوب ضد یهود حتی در «دموکراسی های خلقی» نیز بازتاب دارد. این امر با افزایش تعداد دادگاه ها، از بوداپست (١٩٤٩) تا پراگ (١٩٥٢)، علیه رهبران کمونیست که اغلب یهودی و متهم به «صهیونیست» بودن می شدند، مشهود است. در حاشیه دادگاه سلانسکی، مردخای اورن، رهبر هاشومر هتزایر (صهیونیست چپ) و دیگر سازمان دهندگان فروش اسلحه به اسرائیل نیز محاکمه می شود. شکاف عمیق بیش از این دوام نخواهد آورد. هرچقدر ارتباط اسرائیل، به ویژه در طول جنگ کره، با غرب گرم تر می شود ، روابط اش با مسکو رو به سردی و وخامت می گذارد. در ١٢ فوریه ١٩٥٣، پس از حمله تروریستی به نمایندگان شوروی ، جدائی کامل رخ می دهد. سه هفته پس از آن، استالین می میرد.

خیلی زود، شوروی ها به جهان عرب چشم می دوزند تا ثمرات خلع ید استیلای انگلیس را درو کنند: انقلابی که حاکمان طرفدار انگلیس را در مصر (١٩٥٢) و عراق (١٩٥٨) سرنگون کرد، رهبرانی را به قدرت رساند که از «مدت ها پیش دست دوستی به اتحاد جماهیر شوروی دراز کرده بودند » و از جانب جهان غرب «تحقیر» می شدند. در سال ١٩٧١ ، آخرین سرباز انگلیسی خلیج فارس را ترک کرد.

١-به نقل از آلن گرش و دومینیک ویدال ، فلسطین ١٩٤٧: تقسیمی سقط شده، ناشر آندره ورسای ، بروکسل ، ٢٠٠٨ ؛ ص. ٩٠

٢- Nahum Goldmann

٣- ناهوم گلدمن ، زندگینامه، فایارد، ١٩٧١؛ ص. ٢٥١

٤-Ivan Maïski

٥-آرنولد کرامر «سیاست اتحاد جماهیر شوروی در مورد فلسطین. ١٩٤٧-١٩٤٨ »، مجله مطالعات فلسطین ، ج. دوم ، شماره ٢ ، زمستان ١٩٧٣ ؛ ص. ١٠٩

٦- سازمان سوسیالیست یهودی در روسیه تزاری در سال ١٨٩٧ تاسیس شد.(میریام وبستر)

٧- ولادیمیر ایلیچ لنین، مجموعه آثار، انتشارات دو پروگرس ، مسکو ، ١٩٧١ ، جلد هفتم ؛ ص. ٩٨ تا ١٠٠.

٨- کمینترن، سازمانی کمونیستی بین المللی که طرفدار کمونیسم جهانی است.(ویکی پدیا)

٩- هنری اسلاوز، دولت یهودی اتحاد جماهیر شوروی، روزنامه امروز ، ١٩٨٢ ؛ صص. ٥٠ و ٥١

١٠-بیروبیجان به روسی: Биробиджа́нیکی از شهرهای روسیه در خاور دور است. این شهر مرکز استان خودمختار یهودی است. ویکی پدیا

١١- ایزاک دویچر، استالین، کتاب های پنگوئن، ١٩٦٦، ص ٥٦٩.

١٢-Yevsektsia

١٣- پراودا ، ٣٠ نوامبر ١٩٣٦

١٤- آرنولد کرامر ، همان

١٥-Maki

١٦-Mapam

١٧-Laurent Rucker

١٨- Yaacov Ro’i ، تصمیم گیری شوروی در عمل. اتحاد جماهیر شوروی و اسرائیل ١٩٤٧-١٩٥٤ ، بنگاه کتاب ، نیوبرانزویک ؛ ص. ١١٩

١٩- لوران راکر، همان ، ص. ١٢٥

٢٠-فولکه برنادوت به سوئدی ( Folke Bernadotte) ٢ ژانویه ۱۸۹۵ - ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۸) دیپلمات ارشد سوئدی، افسر ارتش سوئد و رئیس سازمان صلیب سرخ سوئد بود.(ویکی پدیا)

٢١- لهی (به عبری: ארגון، مخففِ לוחמי חרות ישראל به معنای سرواژه «رزمندگان اسرائیل») یک گروه کوچک شبه‌نظامی زیرزمینی برپایه تفکر صهیونیزم بود که در سال ۱۹۴۰ میلادی تشکیل شد. با اعلام استقلال اسرائیل در سال ۱۹۴۸ میلادی و برپائی نیروهای دفاعی اسرائیل، هر سه جنبش زیرزمینی هگانا، اتسل و لحی منحل شدند. این گروه توسط حکومت انگلیسی حاکم و نیز سازمان ملل، به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده بود.(ویکی پدیا)

٢٢-هاگانا یا هگانا یا هه‌گَنه (در عبری: ההגנה به معنای دفاع) یک سازمان شبه‌نظامی یهودی وفادار به ایدئولوژی صهیونیسم بود که سال ۱۹۲۰ در فلسطین تحت قیومیت انگلستان به جای سازمان هاشومیر تشکیل شد.(ویکی پدیا)

٢٣- ژاتتس یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری چک است که در شهرستان لوونی واقع است.

٢٤-اوری بیالر ، بین شرق و غرب: جهت گیری سیاست خارجی اسرائیل ١٩٤٨-١٩٥٦ ، انتشارات دانشگاه کمبریج ، ١٩٩٠.

٢٥-Mikounis

٢٦-ارتش اسرائیل (اختصاراً تزاحال یا IDF (به عبری: צְבָא הַהֲגָנָה לְיִשְׂרָאֵל) Tsva ha-Hagana le-Yisra’el، به معنی نیروهای دفاعی اسرائیل) متشکل از سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی می‌باشد. نیروهای دفاعی اسرائیل شاخه‌ای جدا از نیروهای امنیتی اسرائیل است و هیچ صلاحیتی در مورد غیر نظامیان در اسرائیل ندارد، به‌طوری‌که وظیفهٔ آن «حفظ کیان و استقلال کشور اسرائیل و عقیم کردن تلاش‌های دشمنان آن در مختل کردن روال عادی زندگی در داخل کشور» اعلام شده‌است. (ویکی پدیا)

٢٧-Solomon Mikhoels

٢٨-Itzik Fefer

٢٩-Andreï Jdanov