ترکيه در اول مارس آغاز حمله نظامي شديد «سپر بهار» عليه نيروهاي سوري را اعلام کرد. به گفته آنکارا، شمار زيادي از هدف هاي دشمن ويران شده و بيش از ١٠٠٠ نيروي نظامي خنثي شده اند. به گفته وزارت دفاع ترکيه، هدف اين عمليات «پايان دادن به کشتار رژيم سوريه و جلوگيري از يک موج مهاجرتي جديد است». به موازات اين امر، آنکارا از «ناتو» و نيز اتحاديه اروپا خواسته که مرزهاي خود را به روي پناهجويان سوري، که به صورت يک ابزار فشار درآمده اند، بازکنند.
اما علامت سئوال واقعي واکنش مسکو خواهد بود که حامي اصلي رژيم دمشق در اين درگيري است، درحالي که ترکيه و روسيه از سال ها پيش روابطي گسترده در بسياري از زمينه ها دارند.
اين بازگشت به ماجراي اندوهباري است که پايان نمي يابد. در وهله اول، به خاطر اين که افرادي دست نشانده اما بسيار خطرناک در آن درگيرند. در شمال سوريه قدرتي خودکامه و دلتنگ براي احياي امپراتوري عثماني حاکم است که در عين حال عضو «ناتو» هم هست و با قدرت دوزخي آتش خود ديکتاتور کوچک حاکم بر پايتخت بني اميه، دمشق، را تهديد مي کند. از اين ديکتاتور که تحت حمايت روسيه – آن نيز سلطه گر – است، خواسته شده که ارتش خود را ، در قلمرو خودش، عقب بکشد و به تهاجم عليه گروه هاي شورشي در مناطق مجاور قلمرو «سلطان» پايان دهد. ديکتاتور کوچک دمشق، مي خواهد از کاخ خود، تا آخرين تکه هاي قلمرو خود را آزاد کند و نسبت به تهديدهايي که از شمال مي شود بي اعتنا است. در مرکز اين صحنه، هزاران شورشي، بازمانده هاي جنگي که درطول ٧ سال سوريه را ويران کرده، درحالي که تحت تعقيب هستند، ناگزير تبديل به مزدور شده اند. اين چيدمان صحنه است.
همه اينها، در دنيايي که دستخوش کشمکش است مي توانست بي اهميت باشد، اگر پاي سرنوشت اندوهبار نزديک به يک ميليون تني در ميان نبود که از بمباران ها مي گريزند و نوميدانه مي کوشند در ناکجاآبادي که وجود ندارد، براي خود پناهي بيابند.
صحنه دقيق تر مي شود و در آن «سلطان» جديد، رجب طيب اردوغان ديده مي شود که «پاشا» بشار اسد را در کاخش در دمشق، که پيشتر استان عثماني و پايتخت صلاح الدين [ايوبي] بزرگ (اصالتا کرد] بود را تهديد مي کند. اما تاريخ باز مغشوش مي شود: پاشا فرمانبر سلطان نيست و سوريه يک حکومت مستقل است. استقلالي مجازي زيرا ٨ سال جنگ، اين کشور ايجاد شده در ١٠٠ سال پيش بر روي ويرانه هاي جنگ ١٩١٨- ١٩١٤ را تضعيف نموده و شمال و جنوب آن را تحت کنترل ترکيه و اسرائيل و نيز آمريکايي ها و ايراني ها قرارداده و جهادگراني که پس از شکست در پايان جنگ داخلي، در اينجا و آنجا پرسه مي زنند. از اين بهتر چيست ؟
نبردي براي هيچ ؟
تاريخ از جنگ ادلب چه بياد خواهد آورد ؟ زائده اي از جنگ داخلي سوريه ؟ يک درگيري باقي مانده در حاشيه اين کشور که در آن ارتش هاي ترکيه و سوريه و گروه هاي شورشي زير چشم روس ها، آمريکايي ها و کردها درگير مي شوند. کردهايي که به رغم خودگرداني خودخوانده شان، همچنان درجايي مورد تهديد هستند ؟ چه کسي اينها را به ياد خواهد آورد ؟ اين که ادلب تحت حاکميت سوريه بازگردد يا نگردد، کسي را تحت تاثير قرار نمي دهد، همچنان که ١٠٠ سال پيش از دست دادن اسکندرون و انتاکيه قلمرو سوريه در سال ١٩٣٩، با همدستي فرانسه به چنگ ترک ها افتاد و کسي را متاثر نکرد. منطقه اي که از آن پس استان ختاي ترکيه شده است.
بنابراين، آنچه مي ماند فاجعه اي انساني است که ادلب، مرکز استاني کشاورزي را امروز به صورت مسکن ٣ ميليون تن سوري که بيشتر آنها در مراحل مختلف درگيري از سال ٢٠١١ تا ٢٠١٩ به آن گريخته اند درآورده، که يک سوم آنها آواره جاده ها شده اند. در آغاز جنگ داخلي، ادلب شهري دلپذير و کوچک با ١٧٠ هزار جمعيت، اکثرا سني، بود که اطراف آن را باغ هاي ميوه و پسته اي فرا گرفته بود که از رودخانه «رود عاصي» ( نهر العاصي در عربي و اورونت در زبان هاي غربي ) آبياري مي شد... و متاسفانه گرفتار سنگ اندازي ترکيه شد.
در نيمه ماه فوريه مارک لووکوک، معاون دبيرکل سازمان ملل در امور انسان دوستانه گفت: «اکنون ما فکر مي کنيم که ٩٠٠ هزار تن از تاريخ اول دسامبر آواره شده اند که اکثريت بزرگي از آنها زن وکودک هستند» و افزود: «آنها وحشت زده اند و در سرماي يخبندان ناگزيرند در هواي آزاد بخوابند زيرا اردوگاه ها[ي پناهندگان] پر است». مادران براي گرم کردن فرزندان خود پلاستيک مي سوزانند. نوزادان و کودکان خردسال به خاطر سرما مي ميرند.
جان اگلند مدير يک سازمان غير دولتي (ONG) نروژي به نام «شوراي پناهندگي نروژ» هم به نوبه خود در ١٢ فوريه مي گويد: «اين بزرگترين جابجايي و بدترين جنگ نسل ما است». از زمان آغاز اين حمله، به گفته اين سازمان صدها غيرنظامي هم کشته شده اند و ١٧ سرباز ترک ديگر، که در پاسگاه هاي ديدباني اي که ترکيه دراين منطقه براي رعايت آتش بس مستقر کرده بود خدمت مي کردند هم در ماه فوريه کشته شدند.
بازپس گيري بزرگراه دمشق- حلب
ادلب، که در دست نيروهاي شوشي است، براي رژيم سوريه اهميت راهبردي دارد زيرا بزرگراه ام ٥ که دمشق را به حلب (در ٦٠ کيلومتري شمال شرقي)، که کلانشهر شمال سوريه است، مرتبط مي کند از آن مي گذرد. در اين محور در نيمه ماه فوريه در حمله ارتش سوريه – با حمايت نيروي هوايي روسيه که از پائيز تداوم داشت و به ويژه از ماه دسامبر تشديد شد- و شورشيان، به رغم نارضايتي ترک ها، به شدت بمباران شدند، بازپس گرفته شد. اين امر موجب شد که در ١٨ فوريه فرودگاه حلب با سر و صداي فراوان و سخنراني بشار اسد درميان هلهله و شادماني ساکنان اين شهر بازگشايي شود. همچنين، ادلب به منطقه لاذقيه، خاستگاه خاندان اسد نزديک است که بندر آن به صورت مهم ترين پايگاه دريايي روسيه در سوريه درآمده است.
به نظر بسياري از ديپلومات ها و کارشناسان غربي، ترديدي در بازپس گيري دير يا زود ادلب نيست. آنچه مي ماند اين است که اين بازپس گيري در چه شرايطي انجام شود ؟ و آيا يک درگيري بزرگ تر با ناشناخته هاي بسيار – زيرا دست اندرکاران زيادي در آن دخيل هستند- رخ نخواهد داد ؟ حمله سوريه - روسيه رژيم ترکيه را پاي ديوار قرار داده و ناگزير ساخته که ٣٠ هزار سرباز را به مرز ترکيه - سوريه اعزام کند که ٥ هزار تن از آنها همراه با صدها خودرو زرهي هم اکنون در آنجا حضور دارند.
رئيس جمهوري اردوغان، با آن که از سوي متحد روس خود تحت فشار است، روز چهارشنبه ١٩ فوريه به رژيم سوريه اخطار داد که تا پايان ماه به شرق بزرگراه کليدي ام ٥ و پست هاي ديدباني ترکيه در ادلب عقب نشيني کند. اين موضوع در شرايط توافق ترکيه- روسيه- ايران، که آتش بس و به ويژه خلع سلاح نيروهاي شورشي توسط ترکيه را پيش بيني کرده و هيچگاه اجرا نشده، قيد شده بود. او تهديد کرد که: «ما مي توانيم يک شب بدون اخطار قبلي شبيخون بزنيم. واضح تر بگويم، انجام عمليات در ادلب نزديک است». آيا او چنان که پيشتر تلويحا تهديد کرده به دمشق نيز حمله خواهد کرد ؟ به هرحال، به نظر نمي آيد که رهبر ترکيه امکان اجراي سياستش را داشته باشد زيرا ارتش او (با آن که دومين قدرت در «ناتو» است)، در چنگ روسيه است که به طور کامل بر آسمان آن اشراف دارد، درحالي که ايالات متحده نيروهاي خود را عقب کشيده است.
به تهديد هاي اردوغان نيز مانند دوست و متحدش دونالد ترامپ چندان نمي توان اعتماد کرد، اما غيظ ناشي از تحقير شدن در سرزميني که تقريبا توسط ارتش سوريه تصرف شده، هر فرضي را ممکن مي سازد زيرا او در خطر اين است که نقش مسلط خود در بازي و تسلط بر وضعيت را ازدست بدهد. اردوغان بايد با پا درهواماندن سرنوشت يک ميليون پناهجوي سوري حاضر درپشت مرز (به اضافه حدود ٣ ميليون پناهندگاني که اکنون در ترکيه هستند) و مسئله کردها مقابله نمايد.
بدترين گزينه ها
مسکو، پدرخوانده رژيم سوريه، پس از شکست گفتگوهاي ترکيه - روسيه در نيمه فوريه، بلافاصله به اظهارات جنگ طلبانه اردوغان واکنش نشان داد. ديميتري پسکوف، سخنگوي کرملن هشدار داد که چنين عملياتي «بدترين گزينه ها» خواهد بود. در فرداي اين هشدار، مسکو با تندتر کردن لحن به اردوغان فشار آورد که از حمايت از «گروه هاي تروريست» در منطقه ادلب، که بيشتر آنها وابسته به «حيات تحرير الشام» (HTS، شاخه سوري القاعده) که از «سازمان حکومت اسلامي» (داعش) متمايز است، دست بردارد.
در اين مورد، اخيرا آنکارا و مسکو بي وقفه يکديگر را به عدم رعايت توافق هاي «آستانه» در سپتامبر ٢٠١٧ متهم مي کنند که هدف آن ايجاد متارکه اي بادوام و تشکيل مناطق امن بوده است. آنها با آن که در عرصه هاي ديگر با هم متحدهستند، مرتب به دشنام دادن به يکديگر ادامه مي دهند؛ اردوغان مسکو را به «کشتار» غيرنظاميان بي گناه متهم مي کند (آيا خودش اين کار را با غيرنظاميان کرد نکرده ؟ ) و کرملن نيز او را متهم مي کند که کاري براي خلع سلاح «تروريست»هاي اسلامي در شمال غربي سوريه، طبق توافق ها، انجام نداده است.
وضعيت چنان پيچيده است که در شمال ادلب، ترکيه هم اکنون يک منطقه مرزي ١٦٠ کيلومتري دربرابر نيروهاي کرد، که با آنها دشمني دارد، را کنترل مي کند. به اين بايد منطقه عفرين را نيز افزود که از دوسال پيش تحت اشغال شبه نظاميان متحد با ترکيه است. نتيجه اين نبرد مي تواند ترسيم «مرزهاي» جديدي بين سوريه- ترکيه و اعلام تشکيل يک منطقه کرد خودمختار باشد. پرسشي که اکنون مطرح است، اين است که آنکارا براي امن سازي مرز جنوبي خود، که در تماس با دولت خودمختار کرد، يعني منطقه اي به طول ٤٤٠ کيلومتر و عمق ٣٠ کيلومتر از جرابلس در غرب تا مرز عراق در شرق است، چه خواهد کرد ؟ اين منطقه سرشار از منابع نفتي است.
هرکسي مي داند که خاورنزديک منطقه اي است که پيش بيني وضعيت در آن دشوار- اگرنه غير ممکن- است. يک يا دو ماه پيش، همه فکر مي کردند که ارتش سوريه، تضعيف شده براثر ٨ سال جنگ، قادر به پيشروي و تصرف بدون تحمل شکست هاي سخت نخواهد بود و فکر مي شد که روسيه تمايل چنداني به حمايت از روياي بازپس گيري قلمرو توسط حاکم دمشق نخواهد داشت. واقعيت نشان داد که اين پيش بيني ها نادرست بود.
اردوغان به نوبه خود آموخته که نمي تواند روي متحد روس خود، جز در مواردي محدود و مطابق با منافع آن، حساب کند. او نيز درحال بازسازي يک امپراتوري برپايه جاه طلبي هاي خود است و پس از شکست در سوريه، شورشيان به مزدور تبديل شده درحال گريز به سوي ترکيه را به آن سوي دريا به ليبي مي فرستد تا در جنگي ديگر در ميداني عرب، و باز در جنگي ديگر شرکت کنند.