یادداشت های غزه (۷۹)

«یک قلم کوچک از غزه، دربرابر زرادخانه رسانه ای»

رامی ابو جاموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد:

تصویر یک ساحل آرام را نشان می‌دهد. در سمت چپ، بقایای یک ساختار ویران شده قرار دارد. در جلو، شن‌های نرم ساحل و در پس‌زمینه، دریا با امواج ملایم و آبی روشن دیده می‌شود. آسمان صاف و آفتابی است.

پنج شنبه ۲۷ فوریه ۲۰۲۵

امروز درست یک سال از روزی می گذرد که «اُوریان ۲۱» به من امکان ابراز نظراتم را داد. با این لطف است که من از فلسطین و به ویژه انچه که در غزه می گذرد حرف می زنم. گنائل لونوار، همسر دوست بزرگم پی یر پریه کسی بود که این ایده را ارائه کرد و مرا به «اوریان ۲۱» معرفی نمود. هدف این بود که من بتوانم با گروهی بزرگ تر از واتساپ خود که حدود ۱۵۰ عضودارد و غالبا روزنامه نگاران فرانسوی هستند تماس برقرار کنم. تحریریه این ایده را پذیرفت و من بلافاصله شروع به کار کردم. در آن زمان امکاناتم محدود بود، حتی رایانه قابل حمل نداشته و ابزار کارم فقط یک تلفن هوشمند قدیمی بود. روش کار این بود که من مطلب را به فرانسه دیکته می کردم و پی یر آن را بازنویسی و تحریریه هم ویراستاری می کرد. می خواهم از همه گروه: آلن گرش، سارا گریرا و کسان دیگری که آنها را نمی شناسم سپاسگزاری کنم. من که در واتساپ فقط ۱۵۰ مخاطب داشتم، ناگهان برای هزاران خواننده زن و مرد فرانسوی زبان در فرانسه و جاهای دیگر می نوشتم.

ترجمه تمام گزارشات رامی ابو جاموس را در این مدت آقای شهباز نخعی به عهده گرفته اند. هیئت تحریریه اوریان ۲۱به زبان فارسی.

در این فضایی که به من عرضه شده بود، چگونه می توانستم صدای غزه را به گوش ها برسانم ؟ به دلیل نداشتن امکانات، نمی توانستم کار روزنامه نگاری خود را انجام دهم. زمانی که هنوز در شهر غزه بودم، محله ما تحت محاصره بود و من نمی توانستم تکان بخورم. هنگامی که ناگزیر شدیم به رفح پناه ببریم هم امکانات چندان بیشتری برای رفت و امد و تحقیق وجود نداشت. از این رو، تصمیم گرفتم از خود و خانواده ام حرف بزنم.

شروع به نوشتن چیزهایی کردم که نمی توانستم بگویم

من یکی از ۲.۳ میلیون تنی هستم که این نسل کشی را تحمل می کنند. مشتی نمونه خروار. با روایت داستان خود، همسرم صباح، پسرم ولید و اکنون پسر نوزادمان رمزی، داستان غزه را می گویم. «اوریان ۲۱» جایی است که می توانم آنچه که می بینم و حس می کنم را بگویم. ترس هایم را روایت کنم و تحلیل هایم، اگرچه نه چندان خوشبینانه، را بیان نمایم. اینها کارهایی است که نمی توانم با خانواده دوستان و همسایگان انجام دهم چون همیشه می خواهم روحیه آنها را بالا ببرم. من دربرابر همه اینها، و نه فقط در مقابل پسر ۳ ساله ام ولید، همیشه نقاب بر چهره داشتم. حس می کردم زندگی موازی ای دارم که که در آن همه چیز خوب پیش می رود.

بردوش کشیدن این بار سنگین دشوار بود. برای کمک به تحمل آن « اوریان ۲۱»به یاری ام شتافت و شروع به نوشتن چیزهایی کردم که نمی توانستم بگویم و نیز کوشیدم بی عدالتی رسانه ای را تعدیل کنم. در اینجا من یک فضای واقعا آزاد دارم و می توانم کلماتی را بنویسم که در رسانه های دیگر نمی توان نوشت و گفت چون درصورت انتقاد خیلی آشکار از اسرائیل و نتانیاهو با اتهام یهودستیزی روبرو می شود. نسل کشی هم در رسانه ها به شکل «رسانه کشی» وجود دارد. همه چیز از جمله جعل واقعیت، وارونه سازی نقش ها بین ظالم و قربانی و لِه کردن یک ملت به شکلی کاریکاتوروار و تحقیرآمیز مجاز است.

رسانه های فرانسوی را به خوبی می شناسم و تا جایی که بتوانم آنها را دنبال می کنم. می دانم که به خاطر غزه ، روزنامه نگارانی از رادیو اخراج شده و کمدین هایی نتوانسته اند کار پیدا کنند چون از تجاوز اسرائیل حرف زده بودند. فلسطینی ها می باید قربانی هایی نرمخو باشند که گله و شکایت نکنند و هیچ وقت نگویند «دیگر کافی است». نباید از شکنجه در زندان های اسرائیل سخن بگویند. قربانی باش و سکوت کن. ما باید معقول باشیم و قانون حق با قوی است را بپذیریم.

پیام های متعدد دریافت شده توسط تحریریه

اما، همه روزنامه نگارها فریب تبلیغات اسرائیل را نمی خورند. من این موضوع را از دریافت دو جایزه «یادداشت های غزه» در «اوریان ۲۱» و جایزه «بایو» برای خبرنگاری در منطقه جنگی در مطبوعات نوشتاری که توسط هیئت داورانی مرکب از همکران اعطاء شد دریافتم. یک روزنامه بزرگ منطقه ای غرب فرانسه، که غالبا مقاله هایی حاوی دیدگاه های فلسطینی ها را منتشر می کند نیز در این کار دست داشت. این جایزه ارزشمند به سراسر دنیا ثابت کرد که به خلاف آنچه که غالبا گفته و نوشته می شود، می توان هم روزنامه نگار و هم فلسطینی بود. همچنین، گفته می شود که دیدن این که عدالت در کجا است چندان دشوار نیست. ضرب المثلی عربی می گوید که نمی توان خورشید را با غربال پنهان کرد. این جایزه ها برای من یک پیروزی است: پیروزی یک قلم کوچک در غزه، دربرابر یک زرادخانه رسانه ای.

چیزی که در تجربه خود با «اوریان ۲۱» دوست داشته ام این است که خانواده ای بزرگ در فرانسه یافتم. در آغاز خانواده فرانسوی من، دوستان روزنامه نگار فرانسوی ای بودند که هرگاه می توانستند به غزه می آمدند. این خانواده اکنون به هزاران خواننده گسترش یافته است. خواننده هایی که برخی از آنها از من به خاطر شناساندن انسانیت غزه ای ها تشکر می کنند و برخی دیگر می پرسند چگونه می توانند از من حمایت کنند. متاسفانه، من در شبکه های اجتماعی حضور چندانی ندارم، عضو فیسبوک و شبکه ایکس نیستم و فقط از واتساپ استفاده می کنم.

حرف زدن از خود و خانواده برایم کار آسانی نیست برای من زندگی خصوصی بسیار مهم است، اما استثنائا از این قاعده عدول نموده و زندگی خصوصی ام را فدای حرف زدن از فلسطین از طریق تجربه شخصی خود می کنم. از انجام این کار متاسف نیستم چون حالا خانواده ای چندهزار نفری دارم. من تبلیغ نمی کنم، فقط از زندگی خود و آنچه برایم رخ می دهد حرف می زنم. برای ترویج هیچ ایدیولوژی ای کار نمی کنم. فقط از عدالت حرف می زنم. از ملتی حرف می زنم که از سال ۱۹۴۸ تحت اشغال بوده و اکنون نیز یک نسل کشی را تحمل می کند که سعی می شود از دید پنهان بماند.

می دانم که بسیاری از مردم یادداشت های مرا از طریق کتابی که نشر لیبرتاریا منتشر کرده خوانده اند. پس از چاپ ان، پیام های متعددی از خوانندگانی دریافت کردم که برحسب تصادف و با وارد شدن به یک کتابخانه کار مرا کشف کرده بودند و اکنون چاپ دوم این کتاب منتشر می شود که صفحات دیگری نیز به آن افزوده شده است.

به لطف شما خوانندگان است که دههاهزار تن به آنچه که در غزه به سرِ ما می آید پی می برند. من از این خانواده جدید تشکر می کنم و امیدوارم که شایسته اعتماد آنها باشم.